شپش اومده تو خابگاه، یک سوم بچهها گرفتن، من جز اونایی هستم که نگرفتم ولی احتمال گرفتنم زیاده، بعد وسط این همه مشکل و کار و درس و دلمشغولی شپش کجا بود که گریبانمون رو گرفت؟
خب بخوام حال و روزم رو تو سالی که نبودم شرح بدم. باید بگم پختهتر از قبل شدم. به ثبات شخصیت رسیدم و یادگرفتم چجوری خودم حال خودم رو خوب کنم. ولی راه زیاد مونده.
تمام سعیام رو میکنم که شاد زندگی کنم و لذت ببرم و تمام سعیام رو میکنم که بتونم به آرزوهام برسم:)
چقد خوشحالم که هنوز دارمتون و اینجا از دست نرفته.
حالا یه وقتایی نیاز میشه آدم گنجشک کوچولوی توی گلوشو پرواز بده. ولی بدیش اینه اون یکی گنجشگ تو قلب آدم بال بال میزنه و غمگین میشه.
موهامو پسرونه کوتاه کردم بهم نمیاد، دیگه هیچی بهم نمیاد مث یه دخترکوچولوی دوساله شدم که هرچی میپوشم هرچی میخرم هرجا میرم هرکار میکنم تا تو نباشی هیچی سرجاش نیست. باز میگردم همون نقطه اول هیچی بهم نمیاد به جز تو.