گاوصندوق حرف‌هایم

مرزی بین واقعیت و خیال نمی‌بینم.
t.me/haaaarfogoft

من که به جامد گفتم ماجد و به گیمسا گفتم سیگما رو تندیس گوگولی‌ترین دختر در هنگام هول شدگی بدین برم
  • ایزابلا ایزابلایی
متخصص کش دادن چیزها هستم. درس، رابطه، مردم، محبت. کش‌دادن چیزهای ناضروری. چیزهایی که همیشه مرا پاره می‌کنند. الان ترم 6 ارشد هستم و درس مرا پاره کرده بسکه کش پیدا کرده. اما تقصیر من نیست. تقصیر آزمایشگاه است و باکتری‌هایم. راستی نگفته بودم. من مادر چندین هزار باکتری هستم. مادر باکتری‌های بیماریزا و عفونی. مادر بچه‌هایی که مردم را مریض می‌کنند. من آنها را رشد می‌دهم. بزرگ می‌کنم و لالایی غمگینی برایشان می‌خوانم. اما صبر کنید وقتش است نمایش را تمام کنم. من یک قاتل تمام عیار هم هستم. بچه‌هایم را هرروز به نحوه‌های متفاوتی می‌کشم. و زیر تیغ جراحی می‌برم و روز بعد دوباره متولد می‌کنم. اینظور راحت‌تر است. می‌کشم و به دنیا می‌آورم. اما شما نمی‌دانید چون احتمالا از باکتری و این‌جور چیزها سردر نمی‌آورید این چیزها در دنیای باکتری‌ای معمولی است و من آنقدرها هم وحشتناک نیستم، من عاشق آن‌ها هستم و عاشق تمام کردن و کش ندادن. 
  • ایزابلا ایزابلایی
شب‌ها هنگام خواب که تاریکی تمام اتاق را می‌گیرد به این فکر می‌کنم که ای کاش یک دوست‌پسر از سیاره‌ای دیگر می‌داشتم که نیمه شب از پنجره اتاق به داخل اتاق می‌خزید و مرا به گشت آخرشبی به فضا می‌برد، سرسره سواری روی حلقه‌ی زحل. یوهو.
  • ایزابلا ایزابلایی

.

دلم تنگ شده همین

  • ایزابلا ایزابلایی

شپش اومده تو خابگاه، یک سوم بچه‌ها گرفتن، من جز اونایی هستم که نگرفتم ولی احتمال گرفتنم زیاده، بعد وسط این همه مشکل و کار و درس و دل‌مشغولی شپش کجا بود که گریبانمون رو گرفت؟

  • ایزابلا ایزابلایی
پام پیچ خورده و کشیدگی تاندون شده یا چی. چقد من جلومو نمی‌بینم همیشه و فرت و فرت زمین بهم می‌خوره. از بچگی زمین خورم ملس بوده ، حالا ایندفه همینطور که سرمو توی ابرا کرده بودم و می‌چرخیدم واسه خودم یه پله رو ندیدم، یک فاکینگ پله زپرتی دوهفته منو بگا داده و باعث شده هی بشینم و پاشدن نتوانم. عصا گرفتم. انگار دوتا جسم سخت بهم دادن که علاوه بر راه رفتنم باید اونا رو حمل کنم اینجوری باهاشون برخورد می کنم میکشم دنبال خودم این ور اونور به جای اینکه اونا منو بکشن اونور اینور.
  • ایزابلا ایزابلایی

خب بخوام حال و روزم رو تو سالی که نبودم شرح بدم. باید بگم پخته‌تر از قبل شدم. به ثبات شخصیت رسیدم و یادگرفتم چجوری خودم حال خودم رو خوب کنم. ولی راه زیاد مونده.

تمام سعی‎ام رو می‌کنم که شاد زندگی کنم و لذت ببرم و تمام سعی‌ام رو میکنم که بتونم به آرزوهام برسم:)

چقد خوشحالم که هنوز دارمتون و اینجا از دست نرفته.


  • ایزابلا ایزابلایی

کسی اینجا هست؟

  • ایزابلا ایزابلایی

حالا یه وقتایی نیاز میشه آدم گنجشک کوچولوی توی گلوشو پرواز بده. ولی بدیش اینه اون یکی گنجشگ تو قلب آدم بال بال میزنه و غمگین میشه.

  • ایزابلا ایزابلایی

موهامو پسرونه کوتاه کردم بهم نمیاد، دیگه هیچی بهم نمیاد مث یه دخترکوچولوی دوساله شدم که هرچی میپوشم هرچی میخرم هرجا میرم هرکار میکنم تا تو نباشی هیچی سرجاش نیست. باز میگردم همون نقطه اول هیچی بهم نمیاد به جز تو.

  • ایزابلا ایزابلایی