گاوصندوق حرف‌هایم

مرزی بین واقعیت و خیال نمی‌بینم.
t.me/haaaarfogoft

قبلا حس می‌کردم بعضی از نوشته‌های طنزم شبیه تانزانیا شده، ولی بعد فکر می‌کردم که توهم و هیجانِ نوشته است که اینجوری فکر می‌کنم. خیلی از پست‌های طنزم رو بعد از نوشتن و انتشار چندبار ویرایش می‌کردم تا اونجوری برداشت نشه که دارم تقلید می‌کنم یا شبیه کسی می‌نویسم و واقعا هم تو نوشتن دلم نمی‌خواد از کسی تقلید کنم یا حتی تاثیر بگیرم چون یه نوشته و سبک تکراری بدرد نمی‌خوره و هنر اونه که آدم خلاقیت داشته باشه، من از نوشتن فقط یه بلاگر شدن رو نمی‌خوام که برام مهم نباشه چی می‌نویسم، اما خب به نظر میاد که تاثیرپذیریم این مدت تو نوشتن زیاد شده یا هرچی. وقتی یه کتاب میخونم بعدش که می‌خوام بنویسم تاثیر اون سبک رو حس می‌کنم رو نوشته‌هام. شاید همه آدما تاثیرپذیر باشن، یکی بیشتر یکی کمتر. نمی‌دونم خوبه یا بد حتی. جدی. اما فکر نمی‌کردم این تاثیرپذیری تو چشم بیاد یعنی خواننده و مخاطب متوجه بشه و خودم توجه نکنم و نفهمم. به هرحال اینجا می‌خوام عذرخواهی کنم از تانزانیا اگه چهار،پنج تا از پستام ناخودآگاه و بدون هیچ غرضی شبیهش شده. قصد تقلید سبک نداشتم و ندارم.

  • ایزابلا ایزابلایی

نظرات  (۷)

منم همین حسو دارم...اونم بهد از متنایی که میخونم و بعد خودم پست میزارم
پاسخ:
حس خیلی مزخرفیه، مخصوصا اونجاش که نمیفهمی وافعا همونجوریه که فکر میکنی یا توهمه همش!!
چقدر جالب من با خوندن چند تا از پستات حس کردم داری سعی میکنی شبیه تانزانیا بنویسی. البته برای منم خیلی پیش اومده که بعد از خوندن کتابی ناخودآگاه سبک نوشتنم به نویسنده نزدیک شده.
فکر نمیکنم چیز بدی باشه شاید برای پیدا کردن سبک واقعی نوشتن خودمون لازمه این مراحل رو طی کنیم و شاید هم کاملا طبیعی باشه.
پاسخ:
عه حس کردی توعم سوگند. بعد اره اون اوایل تو بلاگفا یکی از بلاگرهای خوب قدیمی بهم گفت سبک هرکس بعد از چندسال مشخص میشه و بقیه‌اش همش تمرین و سیاه مشقه و مدام باید بین شیوه های مختلف نوشتن خط عوض کنی تا یکدومش بهت بیاد. به نظرم نوشته هرکسی مثه امضاشه که مختص خودشه. ولی خب اینکه شبیه شده خواستم شفاف سازی کنم که از قصد نیست. به نظرم زیاد توجه کنی هم وسواس میگیری.
  • خواننده خاموش
  • بعضی از پستات یک جور بدی خوبه و من هوس نوشتن پیدا میکنم با خوندنت .  همه نویسنده ها حتی نویسنده های بزرگ از هم تاثیر می گیرندو منکر این قضیه نیستند سال ها وقت میگیره تا سبک هرکس مشخص بشه و نوشتن همش آزمون و خطا هست. 
    پاسخ:
    مرسی که روشن شدی :) 
    من بعضی وقتا خوشم میاد از سبک یکی،دلم میخواد یه چیزی شبیه اون بنویسم ببینم میتونم یا نه.ولی نه اینکه کلا عین اون بنویسم.بعد یکی،نهایتا دیگه دوتا،بر میگردم به مدل نوشتن خودم.
    پاسخ:
    اوهوم کلا هرکی یه مدلیه :)
  • عاشق بارون...
  • من چون خیلی وقته تانزانیا رو میخونم گفتم! :) آخه تو رو چند وقتیه میخونم. بعضی پست هات خیلی به لحن تانزانیا میخورد. ولی قصدی نداشتم. :)
    + راستی یه چیزی بگم؟ من نارنجی رو دوست دارم ولی نمیدونم چرا اون بالای وبلاگت چشم رو اذیت میکنه. تا وارد میشم صفحه رو میارم پایین تر. :) البته قشنگه قالبت. :)
    پاسخ:
    نه اتفاقا خوب شد گفتین، چون برا خودم همیشه سوال بود که اینجوریه واقعا یا نه. ;)
    ببخش که چشات اذیت میشه قالب بهتری که مورد پسندم باشه پیدا نکردم. حالا راهکارت خوبه بیار پایین صفحه رو که چشات اذیت نشه :)
  • مجید مویدی
  • ایزابل، تاثیر پذیری، یه چیز کاملا طبیعیه. اصلا هم ایرادی نداره. البته بالاخره شما هم سبک خاص خودت رو پیدا میکنی، اما اینکه تاثیری از کسی یا قلمی گرفته باشی، اشکال نداره.
    تقلید چیزی بدیه. یعنی اینکه یکی تلاش کنه مثلِ یکی نویسه. اما تاثیر پذیری، یه فرآیند ناخودآگاهه.
    به هر حال، من که نوشته های "تانزانیا" رو نخوندم، اما از خوندن قلم شما، جدا لذت می برم.
    امیدوارم موفق باشی تو نوشتن.
    پاسخ:
    اوهوم اما بابتش از اینکه با تقلید کردن اشتباه برداشت بشه، اینو گفتم. مرسی از توضیحات خوبتون،
    و مرسی که میخونین ;)
  • محدثه عارفی
  • خخخ چه باحال. اتفاقا چند بار موقع خوندن متنات فکر میکردم شبیه تانزانیا مینویسی. نه اینکه بد باشه ها! من که دوس دارم متنات رو. البته گاهی هم فکر کردم شبیه سلینجر مینویسی. مخصوصا توی ناتور دشت. گاهی شبیه همون پسره میشی. :))
    این یکی واقعا خوبه. ؛)
    پاسخ:
    مرسی محدثه جان :) بعد حالا اینکه خود هولدن کالفید بفهمه ناراحت میشه یه وقت :))