گاوصندوق حرف‌هایم

مرزی بین واقعیت و خیال نمی‌بینم.
t.me/haaaarfogoft

یک پیاده رو هم باید بسازند، مخصوص آدم‌های دلتنگ. هروقت کسی دلش تنگ شد یا گرفت، شال و کلاه کند و برود توی آن پیاده‌روی بی‌انتها راه برود. مخصوصا در زمستان. برود شانه به شانه یک هم‌قدم  بدون اینکه آن فرد را بشناسد یا در چهره‌اش دقیق شود، راه برود. دستش را بگیرد و دنیا را تماشا کند. با هم سیگار بکشند و توی آسمان دودش را ول کنند. به هم یک خاطره که تا به حال برای کسی تعریف نکرده‌اند تعریف کنند و حماقت‌هایشان را رو کنند. توی شانه هم بزنند و از حماقت‌های هم فریاد بزنند و همدیگر را مسخره کنند. یک نفر که در انتهای مسیر یک قهوه داغ به دست‌های یخ‌زده‌ات هدیه کند و هنگام خداحافظی بگوید، هی ‌میشه یکم کلاهت‌رو بکشی بالاتر ببینم چشمات چه شکلیه؟
  • ایزابلا ایزابلایی

نظرات  (۱۱)

واو ایزابلا ..
لعنتی .. ادم واقعا دلش می خواد ..

* دلم گرفت ..خیلی گرفت ..
پاسخ:
یکی بساز منم خبر کن برا افتتاحیه‌اش :)

عصر جمعه تموم شد دیگه...
  • چشم به راهم ...
  • فکر خوبیه اینطوری سن ازدواج میاد پایین :|
    پاسخ:
    ازدواج؟ یک قدم زدن ساده رو گفتم.
  • نگار ابراهیمی
  • این انسان حریص نمی‌تونه به یک قدم زدن رضایت بده و ادامه و تکرار همین رابطه‌ی سست رو تمنا می‌کنه تا به ابتذال بکشوندش.
    پاسخ:
    نگار اگه این آدم با همین پیش شرط بره جلو بدون توقع برقراری رابطه و صرفا برای همون هدفی که نوشتم باشه خوبه. خب حالا اگه یه موقع دوتا آدم تنها و دلتنگ با هم مچ بشن، خوبه که. تموم رابطه‌ها خطر به ابتذال کشیده شدن رو دارن...لزوما نبایدم جنس مخالف باشه، همین که پایه باشه و حوصله داشته باشه...
    اینو هستم اما سیگار نمیکشم فقط قهوه لدفا:)
    پاسخ:
    آپشناش دیگه بستگی به روحیه خودتون داره :)
  • مجید مویدی
  • با بعضی ها، بعضی وقتا توی زندگی، انگار به همچین چیزی نزدیک شدم. یعنی حس کردم که شدم. چه دختر، چه پسر.
    مثل یه خواب می مونه این تجربه ها... خیلی خوبه اگه تکرار بشه.
    + اتفاقا من تو پیکِ شکار همچین لحظه ای هستم. اگه پیش بیاد، حتما انجامش می دم. :))
    یادش بخیر.. اون عصری که با حسین، رفیقم، سیگار دود کردیم و غصه هامون رو خوردیم و پیاده رفتیم. یا اون عصرِ زمستونی که چار نفر بودیم و همین کار رو کردیم. یادش بخیر... ببخشید که تو پستِ شما، شخصی کردم قضیه رو.
    + یه چیزی هم نوشتم اخیرا، که یه قسمت هاییش رو از این خاطره و این روز الهام گرفته بودم.
    پاسخ:
    تجربه نابیه، خوبه که تجربه کردین. خوبه کسایی مثل حسین رفیقتون یا ادمایی اینجوری باشن، که لحظات یکم آسونتر باهاشون بگذره. دوست داشتم نوشتین تجربه و خاطراتتون رو.
    فک کنم پست آخرتون باشه...
    چه قدر خوبه این قدم زدن ها و حرف زدن هاى بى قضاوت....
    پاسخ:
    بزن قدش:)
    چه ایده جالبی، میدونی فاجعه اش کجاس؟ اونجایی که تو این لاین از پیاده رو ترافیک ایجاد بشه...یا از اون بدتر، ته لاین وَن گذاشته باشن...امر به معروف و ...
    پاسخ:
    پهن ترش میکنیم، اینقدم بزرگ و طولانیه که احتمال ترافیک صفره. مورد دوم اونجا از اینا نداره :/ 
  • رفیعه رجعتی
  • دلم خاس.ولی خعلی کم پیش میاد این پیاده روی های بدون درخاست!!...
    پاسخ:
    وقتی پیاده روش مخصوص باشه، میشه. تازه درخواستم نباشه میری افراد دلتنگ مثل خودتو میبینی یا بهشون لبخند میزنی و از کنارشون رد میشی. 
  • عبور ماه در شب حکومت نظامی
  • بگویی هی میشود کلاهت را کمی.....

    وبعد ببینم....که...این غریبه تویی....ببنم...که من

    تورا اتفاقی....توی پیاده روی دلتنگها...پیدا کرده ام...

    ببینم که تو هم دلتنگ منی.....................................................

    زیبا نوشتین.

    پاسخ:
    میشه یه آشنای غریبه رو هم پیدا کرد. کسی که نگاش آشناتر باشه.
  • نگار ابراهیمی
  •  منظورم از ابتذال مطلقا مسائب سکسیمی نیست. ابتذال یعنی از سادگی خارح بشی و وابسته بشی. توقع‌ها سر بکشن و دیگه به هیچ حدی قانع نشی. اینطوری حد و مرزها رو رد میکنی و دیگه به اندازه‌ی یک قدم زدن هم نمیتونی با طرف راحت باشی.
    پاسخ:
    اوهوم خب همه چی دست خودته. هرجور بخوای میتونی جلو بری...
    پیاده رویی که هیچکس بهت کاری نداشته باشه شاید بهتر باشه...دلتنگ که شدی، دلت که گرفته بود بری اونجا قدم بزنی، بشینی، چیزی بخوری، چیزی نخوری، و اصلا فقط به آسمان نگاه کنی و هیچکس سراغت نیاد و سوال پیچت نکنه...
    پاسخ:
    اینطوری هم میشه. دیگه بستگی به حالت خودت ترجیح میدی یکیو انتخاب کنی. آسمون نگاه کردن رو خیلی هستم. هرروز. هرروز.