گاوصندوق حرف‌هایم

مرزی بین واقعیت و خیال نمی‌بینم.
t.me/haaaarfogoft

از خرت‌پرت خوشم می‌آید. صندوقچه‌های چوبی. کارت‌پستال‌های ریزکارتونی، قاب عکس، عکس‌های دونفره، گل‌های کاموایی، کاردستی‌های افتضاح خودم، قوطی ‌ادکلن خالی که تا ابد بو می‌دهد، جاسوئیچی، جعبه‌‌ و روبان هدیه‌هایی که می‌گیرم، چسب کادو. کاغذرنگی،عروسک‌های ریزوپشمالو، مدادرنگی‌های کوتاه، چیزهایی که مخصوص من باشند و کاردست باشند وغیره. با خرت و پرت خیلی بیشتر می‌شود خوشحال شد، خیلی بیشتر می‌شود احساس خوشبختی کرد. مثلا یک کارت تولد مخصوص شما که رویش نوشته باشند، برای خاله آلا، هزاربار بیشتر آدم را شاد می‌کند تا اینکه هشت‌مانتوی مارکدار و خارجی. مانتو یک لحظه آدم ذوقش را می‌زند. چندبارهی توی تنش نگاه خودش می‌کند، توی آینه هی خودش را برانداز می‌کند، اما این چیزهای ریز چه؟ این چیزها را هرشب می‌شود از توی کمد کشید بیرون و یک اندازه دوستشان داشت. مانتو دارایی حساب نمی‌شود، اما دفترچه یادداشت دارایی حساب می‌شود. کفش آدیداس اصل دارایی حساب نمی‌شود، اما کاغذکادوهای مچاله دارایی حساب می‌شوند. آدم می‌نشیند با خودش حساب می‌کند، می‌بیند این‌چیزها لبخند روی لبش نمی‌آورند، مگر چیزهایی که به دلش وصل باشند. می‌شود وقتی توی سوراخ تنهایی خودت فرو رفتی بروی سراغ خرت‌وپرت‌هایت هی زیرورویشان کنی. خاطراتت را هم بزنی. این چیزهای ریز مخصوص حال آدم‌ها هستند. همه‌ی آدم‌ها به آنها احتیاج دارند. به کله عروسکی که خراب شده باشد. به جامدادی که سوراخ شده باشد و شما چند بار آنرا دوخته باشید. بگذار راستش را بگویم، این چیزها اسم‌شان خرت و پرت نیست رفیق. بهشان گنج می‌گویند. گنج‌های بزرگ.
  • ایزابلا ایزابلایی

نظرات  (۵)

  • فاطیما کیان
  • مثل من فکر و حس میکنی ایزابل جانم , از تهران کلی خرت و پرت با خودم اوردم توی این خونمون که داد همه رو در اوردم ولی دارایی های منن :)
    پاسخ:
    :) دارایی‌هات روزبه روز بیشتر و بیشتر فاطیما جان:))
    این خرت و پرت ها و شاید چیزهای بی ارزش، البته از نگاهِ دیگران، خیلی برای شخصِ آدم ارزش دارند.
    یادم میاد، تو دورانِ مدرسه، که هر روز با یکی از دوست ها قهر میکردیم. با یکی از دوست ها قهر بودم. تا اینکه اون پیش قدم شد برای آشتی. یه نامه بلند و بالا برام نوشت. اولش هم با یه تیکه پلاستیک و چند تا شاخه گلِ کوچیک و یه روبان، یه دسته گل درست کرده بود.
    هیچ وقت اون نامه یادم نمیره و هر موقع که نگاه میکنم، واقعا از ته دل خوشحال میشم. 
    پاسخ:
     نامه که خود جنسه دیگه :)) کاش منم اون نامه‌های اون موقع‌ها رو داشتم...
  • نگار ابراهیمی
  •  البته من یک جفت کفش کانورس دارم که در حدّ گنج دارایی‌م حساب می‌شن. کفش ها خیلی حرف واسه گفتن دارن...
    پاسخ:
    اوهوم نگار اگه فقط یه جفت داری و وقتی پات میکنی همش حواست بهش هست و دعا میکنی که خراب نشه می تونم برات دارایی حسابش کنم :))
  • نگار ابراهیمی
  • الآن دیگه زهوارش در رفته٬ اما پنج ساله دارم‌ش:-"
    پاسخ:
    خب پس اینو به حساب داراییت می‌ذارم :))
  • نگار ابراهیمی
  • قربانت:))
    پاسخ:
    :))