داشتم به سازمان سنجش فکر میکردم، به اطلاعیهی آموزش پرورش. به آزمون استخدامی که چندماه همهجا حرفش بود. به رشتهی تحصیلی خودم. به آن یکنفر مردی که نوشته بود. بعد شالهایم را مرتب کردم یادم آمد چندوقت است شغل ندارم. بعد از ادامه تحصیل هم امیدی به کار نیست. بعد علایقم را ردیف کردم. جلوی همهشان تابلوی با پول وارید شوید، درج شده بود. شالهایم را گذاشتم توی سبد. بعد فکر کردم همهچیز از سازمان سنجش شروع شد.