سفر دوچیز دارد. 1-چیزهای تخ.می 2- چیزهای غیرتخ.می
چیزهای تخمی اعم هستند از: مالیدن کفش بچهی صندلی کناریتان به مانتوی کرمی تازه اتوشده وبرق انداختهتان. بودادن همان بچه از نوع گازهای شکمی و غیرشکمی. بلندکردن کیفتان تنهایی. زنهای چاقی که کنارتان مینشینند و شما را له میکنند. بچه دوستتان که آب دهانش کش میکند. پدرومادرتان که هرسی ثانیه یک بار نگران میشوند و زنگ میزنند. دوستهایتان که توقع دارند شما چند تکه شوید و هرتکهتان به خانهی یکی از آنها سربزند. حمامهای کثیف. بغل دستیتان که هی پاهایش را بیشتر باز میکند تا جای بیشتری بگیرد. وقتی که مجبورید با شال بخوابید. وقتی گوشیتان زر مفت میزند و هی شارژ تمام میکند. وقتی شما خانه دوستتان هستید و اس.هال میشوید. وقتی شب جایی تنها میخوابید و میخواهید از غربت سرتان را بکوبید توی دیوار. وقتی از همه بدتان میآید و نیاز به تنهایی دارید. وقتی دستشوییتان میگیرد. وقتی خوابتان نمیبرد. وقتی دلتان میگیرد. وقتی موز هوس میکنید. وقتی بچه دوستتان هی به کیف و وسایل شما علاقه نشان میدهد. وقتی همان بچه انگور جویده شده از توی دهانش را به شما تعارف میکند. وقتی خاطرات گذشته میچسبند توی صورتتان و کنار نمیروند. وقتی باید خداحافظی کنید و بروید. شوهرهای دوستتان که به نظرتان زیادی اضافیاند. وقتی که باز به زندگی تکراریتان برمیگردید. وغیره.
بعضی از چیزهای غیرتخمی که اعم هستند از: دیدن یک دخترافغان زیبا. دیدن یک مرد مهربان که با همه بچههای صندلیهای مجاور دوست میشود. کسی که به شما کمک میکند. دستپختهای خوب را امتحان کردن. وقتی دوستتان عروس است و با شما میرقصد. میوه. خوابیدن توی حیاط بعد از یک دل سیرحرف زدن با دوستتان. خندیدن به مدت سه روز. دوستی که بامزهترین آدمی است که تابه حال توی عمرتان دیدهاید. خوابیدن و موزیک گوش دادن تا انتهای سفر. وغیره که اعم میشود از خاطراتی که دلم نمیخواهد برایتان تعریف کنم، چون همین امروز دیدم مردم زود پررو میشوند، هی از آدم توقع دارند. هی باعث میشوند آدم از آنها توقع داشته باشد. باعث میشوند آدم دلش نخواهد خاطراتش را بنویسد، دلش بخواهد برای تمام چیزهایش هی بنویسد و غیره و هی دلش بخواهد بزند توی صورت کسی که حالش خوب بشود. وغیره برای مادرتان و غیره برای پدرتان وغیره برای خودتان که هی مرا پرتوقع بار آوردهاید. و من آدم چیزهای وغیره هستم.
چیزهای تخمی اعم هستند از: مالیدن کفش بچهی صندلی کناریتان به مانتوی کرمی تازه اتوشده وبرق انداختهتان. بودادن همان بچه از نوع گازهای شکمی و غیرشکمی. بلندکردن کیفتان تنهایی. زنهای چاقی که کنارتان مینشینند و شما را له میکنند. بچه دوستتان که آب دهانش کش میکند. پدرومادرتان که هرسی ثانیه یک بار نگران میشوند و زنگ میزنند. دوستهایتان که توقع دارند شما چند تکه شوید و هرتکهتان به خانهی یکی از آنها سربزند. حمامهای کثیف. بغل دستیتان که هی پاهایش را بیشتر باز میکند تا جای بیشتری بگیرد. وقتی که مجبورید با شال بخوابید. وقتی گوشیتان زر مفت میزند و هی شارژ تمام میکند. وقتی شما خانه دوستتان هستید و اس.هال میشوید. وقتی شب جایی تنها میخوابید و میخواهید از غربت سرتان را بکوبید توی دیوار. وقتی از همه بدتان میآید و نیاز به تنهایی دارید. وقتی دستشوییتان میگیرد. وقتی خوابتان نمیبرد. وقتی دلتان میگیرد. وقتی موز هوس میکنید. وقتی بچه دوستتان هی به کیف و وسایل شما علاقه نشان میدهد. وقتی همان بچه انگور جویده شده از توی دهانش را به شما تعارف میکند. وقتی خاطرات گذشته میچسبند توی صورتتان و کنار نمیروند. وقتی باید خداحافظی کنید و بروید. شوهرهای دوستتان که به نظرتان زیادی اضافیاند. وقتی که باز به زندگی تکراریتان برمیگردید. وغیره.
بعضی از چیزهای غیرتخمی که اعم هستند از: دیدن یک دخترافغان زیبا. دیدن یک مرد مهربان که با همه بچههای صندلیهای مجاور دوست میشود. کسی که به شما کمک میکند. دستپختهای خوب را امتحان کردن. وقتی دوستتان عروس است و با شما میرقصد. میوه. خوابیدن توی حیاط بعد از یک دل سیرحرف زدن با دوستتان. خندیدن به مدت سه روز. دوستی که بامزهترین آدمی است که تابه حال توی عمرتان دیدهاید. خوابیدن و موزیک گوش دادن تا انتهای سفر. وغیره که اعم میشود از خاطراتی که دلم نمیخواهد برایتان تعریف کنم، چون همین امروز دیدم مردم زود پررو میشوند، هی از آدم توقع دارند. هی باعث میشوند آدم از آنها توقع داشته باشد. باعث میشوند آدم دلش نخواهد خاطراتش را بنویسد، دلش بخواهد برای تمام چیزهایش هی بنویسد و غیره و هی دلش بخواهد بزند توی صورت کسی که حالش خوب بشود. وغیره برای مادرتان و غیره برای پدرتان وغیره برای خودتان که هی مرا پرتوقع بار آوردهاید. و من آدم چیزهای وغیره هستم.