گاوصندوق حرف‌هایم

مرزی بین واقعیت و خیال نمی‌بینم.
t.me/haaaarfogoft

داشتم از توی درِ خانه رد می‌شدم که بیایم توی خانه که برادرم پرید جلویم. برادرم مسول پریدن جلوی آدم‌های خانه است. می‌پرد و در هوا خبرها را می‌گوید. گفت می‌خواهی یک چیزی نشانت بدهم. گفتم چی؟ بعد یک سیم نشانم داد که  دیگر توی هوا نبود. یعنی دیگر کارش سیم بودن نبود. بعد سیم را گرفت و دنبالش دوید. هی دوید. تا رسید به جایی که اینترنت می‌آید توی سیم‌ها. گفت دیگر اینترنت نمی‌آید. بعد تلفن را برداشت و نشانم داد، گفت دیگر حتی بوق هم نمی‌آید، می‌شنوی؟ سرم را تکان دادم و صدای بوقی که نمی‌آمد را گوش دادم. بعد دندان‌هایم را تیز کردم و گفتم چه کسی این‌کار را کرده است، او برای همه‌ی ما توضیح داد. و بعد جهان بینی‌ام عوض شد. می‌دانید اگر از امروز به بعد از من بپرسید کار جرثقیل چیست بهتان چه می‌گویم؟می‌گویم، یک ماشین لندهورعوضی است که راه می‌افتد توی کوچه‌ها و سیم‌های اینترنت را می‌کشد و بعد فرار می‌کند. بعد جایی که تلفن است و تلفن خراب است چه چیزی به دنبالش می‌آید؟ خرابی؟ 117؟ مسوول درست کنی خطوط تلفن؟ خیر آنجا شما هستید. شما هرکجا بروید به دنبالتان تلفن خراب می‌شود، اینترنت گیر می‌کند و مردم می‌میرند. بعد از توی کارتان استعفا می‌دهید و مسوول درست کردن تلفن می‌شوید. اگر تلفن‌تان خراب باشد با چه جایی روبه رو هستید؟ با رخت‌خواب‌تان؟ بله هرروز از مادرتان می‌پرسید درست نشد؟ و بعد پتو را تا سر می‌کشید بالا و می‌خوابید. با مخابرات که روبه پشت هستید، یعنی پشت شما به روی مخابرات است. آن‌جا جایی است که مردم کار مردم دیگر را انجام نمی‌دهند مگر خلافش ثابت شود و شما بروید آنجا و یک‌سری تهدیدات بدیهی را انجام بدهید، یا تفنگ‌تان را در بیاورید و چندتا کارمند دون‌پایه را بکشید. پس از سال‌ها می‌دانید صبح خوشبختی امروز من را ماچ کرد. مادرم آمد توی اتاق و گفت بلاخره آمد. متکایم را برداشتم و چشمانم را مالیدم، گفتم شوخی می‌کنی؟ گفت گوش‌هایت را تیز کن، تیز کردم، گفتم خب؟ گفت صدایش را نمی‌شنوی؟ به جز صدای قرقر موتور چیزی نمی‌شنیدم، مادرم گفت صدای موتورش است. گفتم برو مواظبش باش در نرود تا من پدر را صدا بزنم برویم دست‌هایش را ببندیم، مادرم عصبانی شد گفت از اولش هم نباید به تو می‌گفتم، حالا توی کیفت وجه نقد داری؟ گفتم چرا؟ گفت پول می‌خواهد. گفتم هزارتومان. دوباره گفتم تو برو بگیرش تا فرار نکرده من پول را جور می‌کنم. بعد ما چند نفری هی انتظار کشیدیم. آقای مخابرات سه ساعت تمام داشت یک سیم را درست می‌کرد، بعد پدرم از کیک‌هایی که من پخته بودم برده بود برای آقای مخابرات، چون خودش کیک کاکائویی زیاد غلیظ دوست ندارد و توی دلش گفته بود بزار درشون کنم بره و من چکار کردم؟ عصبانی شدم. هزارتومانم را مچاله کردم و گفتم نمی‌دهم. چون کیک‌های مخصوص من برای آقای مخابرات با صد روز تاخیر پخته نشده و برای پدرم و غیره پخته شده. اما پدرم خندید و گفت حالا دوتا دانه کیک سوخته که اینقدر ناراحتی ندارد و برادرم مجبور شد برود توی خیابان و از ای‌تی‌ام پول بگیرد. هرچند قبلش هم مجبور می‌شد برود پول بگیرد ولی من می‌توانستم با همان هزارتومان آقای مخابرات را رد کنم برود. آقای مخابرات با خدمات رایگان و کیک کاکائویی اشانتیون. بعد دیگر سیم تلفن درست شده بود کمی غلظت خونم سرجایش آمده بود، مادرم داشت می‌آمد طرفم، گفتم پیتیکو وایسا. نگاهم کرد و ایستاد گفتم کمی آنورتر، گفت چرا؟ گفتم چون توی مسیرآمدن اینترنت به سمت من ایستاده‌ای، ممکن است اینترنت بخورد توی کمرت. برادرم گوشی‌اش را گذاشت زمین دندان‌هایش را کمی کم‌تر از من تیز کرد و گفت: دو تا جرثقیل دارند می‌آیند، من چکار کردم؟نقشه کشیده‌ام برای‌شان یک تله مثل تله‌ی موش گنده درست کنم، و یک تکه کیک کاکائویی بیاندازم سریک نخ و هروقت خواستند برش دارند هی نخ را بکشم و وقتی دنبال نخ تا روبه روی من آمدند با یک تکه سیم مجازاتشان کنم، یک تکه سیم عوضی کارنکن.

  • ایزابلا ایزابلایی

نظرات  (۷)

دست هام رنگیه
مگر نه من هم توی پخت کیک کمکت می کردم.

یک کوبیسم کشیدم ایزا
کوبیسمه شبیه گوشت کوبیده شد
تمام بوم رو سیاه کردم
حالا نمی دونم با اون همه رنگ و یک بوم سیاه و دستای کثیف
چی کار کنم!
پاسخ:
من توی کیک پختن و توی کل کارها رییس هستم ;) اینو گفتم شرایط دستت بیاد
کوبیسم چیه؟ یعنی آخرش نقاشیتو خراب کردی؟
اوه بوم :) جدا خیلی رویاییه، دلم یک بوم و رنگ اضافه خواست..
در مورد دستاتم می‌تونی بشوریشون :) و در ضمن اینو : آب هست، اما کم هست. رو هم فراموش نکنی.
بای بای تا برنامه بعدی

هلو هلو!
کوبیسم یه سبک از نقاشیه
اون اقاهه بود داشت جیغ میزد یادته اون نقاشی رو؟ اون کوبیسم بود :|
اره الان بومم کاملا سیاه شده گذاشتمش تا خشک بشه:| :|
باش شما سر آشپز شما آبجی بزرگ ما! شما هر چی خواستی من بهت می دم اوکی؟
اون موقع کثیف بود همون موقع می خواستم بیام کمکت واسه درست کردن کیک کیف می کنی چه آدم پایه ای هستم؟ :))


پاسخ:
سلام :)
آره اون که حلقش معلوم بود.
بله بله چه دستیار خوبی :))
کیف داره واقعا، باید بگم بزن قدش.
  • فاطیما کیان
  • ای وای یه معتاد به اینترنتم اینجا یافتم سلام رفیق :))
    کیک هارو محکم فشار میدادین تو حلقش تا از شیرینیشون خفه بشه , نمیدونم چرا مسئولیت پذیری در اداره جات مملکتمون اینقدر کشکه ! باشد که رستگار شویم !
    پاسخ:
    سلام رفیق جان
     :)) شیرین هم نبودن بدبختانه!
    مرسی از کتاب ها این ها هم رفتند توی لیست کتاب های من. شدیدن به معرفی کتاب احتیاج داشتم
    خیلی خیلی ممنونم.
    پاسخ:
    خواهش می‌کنم.
    حیف اون کیک‌ها.
    سیم رو قطع کنند، اینترنت مزخرف بدهند، بعد کیک هم بخورند. خوبه والا.
    پاسخ:
    کیک دولپی. پول بیشتر از هزارتومن رو هم اضافه کنید تازه.
  • محدثه عارفی
  • :)))) حالا این جرثقیلا کی بودن؟ دزد سیم و اینا؟
    پاسخ:
    نه فقط سیم کن بودند و بعدش راهشونو میکشیدن می‌رفتند.
  • فاطمه صادقی
  •  کسی که روح شادی دارد، همیشه وسیله خوبی برای شادمانی و خنده پیدا می کند..
    سلام..شاد باشی دوست عزیز:)
    پاسخ:
    ممنون :)