گاوصندوق حرفهایم
گاوصندوق حرفهایم
خانه
تماس با من
مرزی بین واقعیت و خیال نمیبینم.
t.me/haaaarfogoft
دنبال کنندگان
۷۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
ارديبهشت ۱۳۹۹
(۳)
فروردين ۱۳۹۹
(۱)
آذر ۱۳۹۸
(۱)
آبان ۱۳۹۸
(۱)
مرداد ۱۳۹۸
(۱)
ارديبهشت ۱۳۹۸
(۳)
فروردين ۱۳۹۸
(۳)
اسفند ۱۳۹۷
(۹)
بهمن ۱۳۹۷
(۱)
فروردين ۱۳۹۷
(۴)
آذر ۱۳۹۶
(۵)
آبان ۱۳۹۶
(۴)
مرداد ۱۳۹۶
(۱)
خرداد ۱۳۹۶
(۱)
ارديبهشت ۱۳۹۶
(۱)
فروردين ۱۳۹۶
(۱۱)
اسفند ۱۳۹۵
(۲)
بهمن ۱۳۹۵
(۴)
دی ۱۳۹۵
(۶)
آذر ۱۳۹۵
(۶)
آبان ۱۳۹۵
(۵)
مهر ۱۳۹۵
(۲)
شهریور ۱۳۹۵
(۱۳)
مرداد ۱۳۹۵
(۱۷)
تیر ۱۳۹۵
(۲۳)
خرداد ۱۳۹۵
(۱۶)
ارديبهشت ۱۳۹۵
(۱۴)
فروردين ۱۳۹۵
(۱۵)
اسفند ۱۳۹۴
(۱۲)
بهمن ۱۳۹۴
(۱۱)
دی ۱۳۹۴
(۵)
آذر ۱۳۹۴
(۱۲)
آبان ۱۳۹۴
(۲۰)
مهر ۱۳۹۴
(۲۴)
شهریور ۱۳۹۴
(۲۳)
مرداد ۱۳۹۴
(۲۹)
تیر ۱۳۹۴
(۲۸)
خرداد ۱۳۹۴
(۴۴)
پربیننده ترین مطالب
حال خوب
آنروز عصر کنارِدوست داشتنت
دنیای رویاییِ خراب
سرخ کن چندکاره بدون روغن
میترسم خراب شود
اژدهای من
بوی تو
بچهی داداش
وای اگر مهر بیاید و تو نباشی
زندگی سرخپوستی
پیوندها
قناری معدن
یک گلوله برای ژنرال
دویدن با ذهن
1مترسک
دٌرد
روزنوشتهای دکتر
ریچل
نیکولا
غول صورتی
کافه کافکا
خوشحال بودم
خوشحال بودم. تمام مدت فکر میکردم چقدر احمق بودم که آنهمه غصه خورده بودم. همه چیز درست شده بود. خوشحال بودم. بعد تلفن زنگ خورده بود و خوابم تمام شده بود. چقدر احمق بودم که توی خواب فکر میکردم احمقم.
ایزابلا ایزابلایی