گاوصندوق حرف‌هایم

مرزی بین واقعیت و خیال نمی‌بینم.
t.me/haaaarfogoft

یک نقطه‌ای در دل همه‌ی آدم‌ها هست که بعد از مدتی سفت می‌شود. یک تکه سنگ خشک می‌شود. هیچ چیز نمی‌تواند آبش کند. بهش می‌گویم نقطه‌ی بی‌تفاوتی. همان نقطه‌ای که در آن  یک امید خیلی بزرگ، پوچ و بی‌معنی می‌شود. ماهیتش را از دست ‌می‌دهد و با واقعیت واکنش نشان می‌دهد. بعد می‌شود ناامیدی. ناامیدی مطلق. زمان هرروز که می‌گذرد صیقلش می‌دهد. هی بیشتر. جایی که ناامیدی دیگر روزنی برای امیدواری پیدا نمی‌کند و تو کم‌کم بی‌تفاوت می‌شوی. این خاصیت زمان است. جایی که اگر ورق برگردد و همه چیز درست شود، آن نقطه‌ی خشک باقی می‌ماند. می‌شود بی‌تفاوتی. چیزی نزدیک محدوده‌ی خب که چی. کم‌کم یادمی‌گیری با همه چیز کنار بیایی. با شیشه‌های خالی از امید. با سنگ‌های بی‌تفاوتی. با دل‌هایی پر از صندوق‌های پوچی.
  • ایزابلا ایزابلایی

نظرات  (۳)

  • رفیعه رجعتی
  • و چقدر حس بدیه...
    پاسخ:
    به نظرم خنثی‌ست
  • رفیعه رجعتی
  • خنثیِ مایل ب حس بد!خخخ
    پاسخ:
    :))
    سلام ایزابلا ایزابلایی
    هر نقطه ای
    هر چیز سفتی
    هر چیز خشکی
    یه آنتی داره
    شاید کمیاب باشه، ولی هست!
    خدافظ ایزابلا ایزابلایی
    پاسخ:
    سلام
    هیژده سه نقطه‌ایان
    هر تزی یک آنتی تز لعنتی دارد.
    خدافظ شفاف کننده موضوع