گاوصندوق حرف‌هایم

مرزی بین واقعیت و خیال نمی‌بینم.
t.me/haaaarfogoft

بیایید من را بزنیم به آن راه. به آن کوچه. به فراموشی. به آن راهی که یادم برود امروز جلوی میوه فروشی یک پسربچه را دیدم که انبه قیمت می‌زد، ریزترین انبه‌ها و هی‌ ریزتر. قیمتش چند بود؟ نمی‌دانم گمانم قیمتش حسرت بود.

بیایید یاد یکدیگر بدهیم، یا حداقل یاد من بدهید، باید بعد از دیدن اینطور صحنه‌ها چه واکنشی نشان داد؟ دل سوزاند؟ کمک کرد[غرور کودکانه‌اش چه می‌شود]؟ دل نسوزاند؟ یا بعد از اینکه آن صحنه را دیدید و در حالی که نمی‌دانستید چه کاری باید انجام دهید، فقط به خودتان قول دهید تا وقتی که چهره‌ی پسرک را فراموش نکرده‌اید میوه‌ی زرد رنگ نخورید؟

بیایید من را بزنید به آن راه.

  • ایزابلا ایزابلایی

نظرات  (۶)

من اگر بودم
من اگر بودم
من اگر بودم
من اگر بودم
من اگر بودم ...
پاسخ:
منم اگر بودم...
  • فاطیما کیان
  • خیلی بد دردم گرفت از نوشته ات
    باید چیکار کنیم ؟ دیدن حسرت ادم ها درد داره آی خدا رفعش کن
    پاسخ:
    نمی دونم فاطیما، کاش بتونیم بهترین واکنش رو با توجه به شرایط انجام بدیم.
    زندگی در دنیای نابرابری ..
    گاهی به جایی اینکه خودمان را بزنیم به ان راه ...باید خودمان را بندازیم در راهی که این دنیا را اندکی ..اندکی حداقل تغییر بدهیم ..
    پاسخ:
    اوهوم آبان...
  • رفیعه رجعتی
  • راستش برخورد نکردم با چنین موقعیت هایی!
    سخده واقعن واکنش نشون بدی!
    من اگ بودم چن تا میخردیم واس خودم،بعد ب پسره میگفدم ک واس من زیاده!میتونی ازینای من بگیری!
    چیز دیگ ای ب ذهنم نمیرسه!:|
    پاسخ:
    فک کنم این بهترین راه بود رفیعه جان، که میشد انجام داد...
    اومدم برم رو منبر,
    دیدم این رضاعرو با خاک یکسان کردی.
    پشمام ریخت,من میترسم نظر بدم اینجا :دی
    پاسخ:
     قطعا شما می‌تونید نظر بدید و نترسید بلکه شما را با خاک یکسان نکردم البته :)) پس شما رو به نترسیدن دعوت میکنم:) .
     اون مخصوص آدم‌های مزاحم و عقده‌ایه.
  • اقای روانی
  • :(
    پاسخ:
    اخم نکن بت نمیاد