بیایید من را بزنیم به آن راه. به آن کوچه. به فراموشی. به آن راهی که یادم برود امروز جلوی میوه فروشی یک پسربچه را دیدم که انبه قیمت میزد، ریزترین انبهها و هی ریزتر. قیمتش چند بود؟ نمیدانم گمانم قیمتش حسرت بود.
بیایید یاد یکدیگر بدهیم، یا حداقل یاد من بدهید، باید بعد از دیدن اینطور صحنهها چه واکنشی نشان داد؟ دل سوزاند؟ کمک کرد[غرور کودکانهاش چه میشود]؟ دل نسوزاند؟ یا بعد از اینکه آن صحنه را دیدید و در حالی که نمیدانستید چه کاری باید انجام دهید، فقط به خودتان قول دهید تا وقتی که چهرهی پسرک را فراموش نکردهاید میوهی زرد رنگ نخورید؟
بیایید من را بزنید به آن راه.
من اگر بودم
من اگر بودم
من اگر بودم
من اگر بودم ...