گاوصندوق حرف‌هایم

مرزی بین واقعیت و خیال نمی‌بینم.
t.me/haaaarfogoft

عمو فیروز، آدمای رنگی سرچهارراه، دست فروشی که مگنت پروانه می‌فروخت، آیدا که برای اولین بار خندید یعنی من دیدم در تماس تصویری، صدای مادرم، حال و هوای نوروز، جوانه‎‌های درختان، کیکی که از شیرینی پزی گرفتم و همانجا قاپ زدم و خوردمش و دخترک زرد پوش توی کالسکه خوشحالی‌های دیروزم بود. این چالش صدروز که الان روز ششمش هستیم را دوست دارم. به ذهن برنامه می‌دهد که دنبال شادی باش. دنبال چیزهای کوچک باش. اطرافت را ببین. با ذوق‌تر باش. من خوشم می‌آید.
  • ایزابلا ایزابلایی

نظرات  (۱)

همیشه دلت خوش عزیزم
راجع به چالش گفتی قبلا یا الان میگی یا در آینده میخوای بگی؟
پاسخ:
مرسی:) چالش واسه همین الانه. تا ده روز رفتم جلو. بقیه‌اش رو گذاشتم برای بعد از عید و تعطیلات :))