عمو فیروز، آدمای رنگی سرچهارراه، دست فروشی که مگنت پروانه میفروخت، آیدا که برای اولین بار خندید یعنی من دیدم در تماس تصویری، صدای مادرم، حال و هوای نوروز، جوانههای درختان، کیکی که از شیرینی پزی گرفتم و همانجا قاپ زدم و خوردمش و دخترک زرد پوش توی کالسکه خوشحالیهای دیروزم بود. این چالش صدروز که الان روز ششمش هستیم را دوست دارم. به ذهن برنامه میدهد که دنبال شادی باش. دنبال چیزهای کوچک باش. اطرافت را ببین. با ذوقتر باش. من خوشم میآید.