سوزش چشم. سوزش جفت چشم. خارش جفت چشم. دستم میره که کاسهی چشمم رو دربیاره، بندازه اون بغل. آدم کی میخواد نرمال باشه. کی میشه که بهمون بگن امروز مال توعه. هیچ دردی قرار نیس داشته باشی. نگرانیهاتم بده لطفا.
هیچ روزی. هیچ روزی قرار نیس این حرفرو بهمون بگن. بلکه قراره هرروز پیرتر بشیم. هرروز نگرانیهامون بیشتر بشه. دغدغههامون بزرگتر. همه روزا قراره بجنگیم. با دردای مسخره جسمی و روحی. جفت چشام داره از کاسه در میاد. بخاطر همون رنگ موعه که تعریفشو کردم. رفته تو چشام. این روزا از رنگ مو هم تعریف کنی، بهت پشت پا میزنه. ولی من همیشه چشام سر این چیزا بلا سرم آوردن. شامپو میخورن، رنگ مو میخورن، گلمژه، در مقطع حرفهای تر شالازیون. که هنوزم درگیرشم. انگار فقط هرچی بلا هست باید پاشه بره تو چشای ما؟ شت.