گاوصندوق حرف‌هایم

گاوصندوق حرف‌هایم

مرزی بین واقعیت و خیال نمی‌بینم.
t.me/haaaarfogoft

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
پیوندها

دلم آن نوارقصه زردرنگ را می‌خواهد

تولد هفت سالگیم یک نوارقصه خوب هدیه گرفتم. بنویسم دوهزار مرتبه بیشتر گوشش داده‌ام اغراق نکرده‌ام. هرروز. روزی شصت مرتبه.
چندسالی می‌شود که گمش کرده‌ام، کاش پیدایش می‌کردم.کاش متنش  یادم می‌آمد. می‌خواهم در دنیای قصه‌ها گم شوم.

  • ایزابلا ایزابلایی

نظرات  (۳)

  • ۲۱ خرداد ۹۴ ، ۱۹:۵۵
  • اقای روانی
    • نوار قصه ؟ ااا...نوار اااا ... 
    حدودش هم یادت نیست؟
    پاسخ:
    آره نوار قصه چرا تعجب؟ یکیش یادمه تولد تولد بود با صدای راوی زن. یکیشم داره یادم میاد. دست به دامن اطرافیان شدم فک کنم نتیجه بگیرم...
  • ۲۱ خرداد ۹۴ ، ۱۹:۵۹
  • مریم
    • سلام ممنون از مطلب خوبتون
    پاسخ:
    سلام
  • ۲۱ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۱۷
  • ماهی

    • من هم یکی داشتم داداشم وقتی نمیدونم پنج یا شش سالم بود برام خرید

    داستان شازده کوچولو بود

    گمش کردم

    ولی صداش منو گم نمیکنه
    پاسخ:
    چقدر ارزشمندن حتی فکر اینکه یه روز داشتیمشون
    دارم فکر میکنم باید قصه هاش یادم بیاد...
    ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم