خیلی خستهام. امتحانام منو پیر کردن. ولی درس رو دوس دارم. در حد یادگیری. در حد اینکه منو از دنیا جدا کنه.اون مهره کمرم هنوزم اذیتم میکنه. اینکه وقتی درس خوندنم تموم میشه کسی منتظرم نیس با هم حرف بزنیم هم. بهش بگم که تا چه اندازه وسط اون حجم درس دلتنگشم و بعد بخوام یه دل سیر نگاش کنم. میدونی به یه جایی رسیدم که عاشق کسیم که وجود خارجی نداره.یه آدم ماورایی که مال منه.هروقت میخوام هس و هروقت میخوام نیس. یه آدم دیگه هم هس که از اون و کلا از اون دسته خوشم نمیاد. کسی که منو یواشکی دوس داره. از آدمایی که کسیو یواشکی دوس دارن. حتی اگه خودمم جز اون آدما باشم. چرا باید کسیو یواشکی دوس داشته باشی و مدام بترسی که نفهمه. بعد اون وسط جوری شه که اون بفهمه. بعد طرفت بخواد کاری کنه که مبادا تو بفهمی که اون میدونه که تو یواشکی دوسش داری. شت. موقعیت به گادهندهای میشه. بیا جرات کنیم. بیا جرات کنیم "رو" دوس داشته باشیم و "رو" متنفر باشیم. بیا از اون اعماق لعنتی بریزیم بیرون. بیا اون پوستههای سنگی و کلفت رو از خودمون جدا کنیم. همین الان یه چیزی داره اذیتم میکنه. نمیدونم چیه. فشار این درس هس. امتحان دیروز یه درس آسون بود ولی دهن سرویس کن. این استاده اسمش دهن سرویس کنه. یه جوریه که تو کلاسش گل و بلبل درس میده و آسون. طوری که فک میکنی بیس میگیری. بعدش سرامتحان هی دودوتا چارتا میکنی که نمره بیاری. بدم میاد. از این چیزا. از اینکه نمره قبولی دوازده باشه. چرا باید نمره قبولی ما دوازده باشه. از اینکه فردا ساعت هشت هم امتحان داریم با همین استاده بدم میاد. بیوانفورماتیک مثلا. نصف بیشتر جزوم مونده. یعنی باید هی تمرین انجام بدم با نرم افزار. ولی حس نرم افزار ندارم. حس درس خوندن دارم. وقتی درس خوندنی داشته باشم، حس درس نرم افزار و فلان دارم. زندگی همینچیزاش حال بهم زنه. مدام چیزایی میخوای که نداری و چیزایی که نداریو تو حسرتشونی و چیزایی که داریو به تخمتم نمیگیری. الان دلم لک زده برای ادبیات. برای فیلم. برای خرید حتی. برای هرجایی جز تختم که بشه نفس کشید. جایی که همه امتحان نداشته باشن و درباره اینکه کدوم استاد چجوری امتحان میده و نمره میده حرف نزنن. از این کارم خیلی بدم. مثلا بری از ترم بالاییت بپرسی که فلان استاد چجوری نمره میده، چجوری سوال میده و هی بخوای بگی استرس داری. از ترم بالاییها هم بدم میاد. وقتایی که خودشون خودجوش میان میگن فلان استاد پدرتونو درمیاره و فلان استاد ازهرکی خوشش میاد نمره میده،دوس دارم بزنم دهن همشونو صاف کنم تا دندونی واسه ابراز عقیده نداشته باشن. به من چه که میای زر میزنی فلانی چحوریه. بزار خودم کشف کنم. میخوام عن بودن مردم رو خودم ببینم و با پوست و گوشت کشف کنم هرچند که خودم هم عنی بشم، همونجوری که تو هم شدی. از یه گروه دیگه هم بدم اونایی که میان میگن فلانها گفتن که فلان استاد فلانطور امتحان میگیره. لعنتی تو خودت میفهمی چی میگی اصن؟ حالا اصرار داری تو مخ منم فرو کنی؟ به تخمم. هرکی هرچیه واسه خودشه. از این گروهای کلاسی بیشتر چندشم میشه. مدام یکی داره میگه چقد خوندین، چقد نخوندین. همه هم قسم میخورن که هنوز شروع نکردن. بعد فردا بعد امتحان همه در حال جردادن خودشونن که اینقد و اونقد خوندم و کاش نخونده بودم و حقم این نبود و نامردیه. این جور آدما رو باید از زبون و انگشت دار بزنی تا نتونن تایپ کنن و حرف بزنن. خب در واقع فعلا این بلک لیست خدمتتون باشه و سعی کنید نزدیک نشید چون شات گانم آماده است و حالم داره از همهچی بهم میخوره. به هرحال خیلی دوس دارم سراین درس دهن همه رو صاف کنم و یکم حالم خوب شه. یکمم خوبتر شه. بعد دنیا قشنگتر شه.