خیابان درازی را تصور کنید، که نسبتا شلوغ نیست، شما نسبتا کسل هستید و گرما شما را نسبتا کلافه کرده است، میگویم نسبتا چون یک اتفاق میتواند این نسبی بودن را برگرداند یا صفرش کند یا صد.
پسربچهی موبوری که تمام سر و نیمتنه میانیاش را از ماشین پیکان سفید لکنتهای که صدایی مهیب تولید میکند با یک هفتتیرمشکی به دست و چشمانی ریزکرده برای شناسایی افراد بیرون میآورد و پدرش جوری رانندگی میکند که به ماشینهای کناری برسد تا به رانندهها شلیک کند و بنگ.
یک مسیری را با این پسربچهی جنگی همراه میشوید، حقیقتا دنیای رنگی و جنگی زیبایی است، شما هی تیر میخورید و زنده میمانید، کاش چنین دنیایی هی کش بیاید، هی کش بیاید.
پسربچهی موبوری که تمام سر و نیمتنه میانیاش را از ماشین پیکان سفید لکنتهای که صدایی مهیب تولید میکند با یک هفتتیرمشکی به دست و چشمانی ریزکرده برای شناسایی افراد بیرون میآورد و پدرش جوری رانندگی میکند که به ماشینهای کناری برسد تا به رانندهها شلیک کند و بنگ.
یک مسیری را با این پسربچهی جنگی همراه میشوید، حقیقتا دنیای رنگی و جنگی زیبایی است، شما هی تیر میخورید و زنده میمانید، کاش چنین دنیایی هی کش بیاید، هی کش بیاید.