گاوصندوق حرف‌هایم

مرزی بین واقعیت و خیال نمی‌بینم.
t.me/haaaarfogoft

مامانم با دوتا از خانم‌های فامیل برای تور یک روزه اسم نوشته‌اند. این اولین‌باری است که بدون خانواده‌اش می‌رود برای تفریح. از صبح همش تلفن‌ خانه‌مان زنگ می‌خورد، یکی‌شان می‌گوید غذا چی برداریم؟ یکی‌شان می‌گوید خوراکی هم بخریم؟ من تخمه‌ می‌آورم با هندوانه. مامان من هم یک گونی میوه خریده است و همش نگاهشان می‌کند و می‌ترسد دوستانش سیر نشوند. باز دوباره زنگ می‌زنند به هم و چیزهای جدیدی که می‌خواهند بردارند را برای هم توضیح می‌دهند. مامانم رنگ لباس انتخاب می‌کند و برای هرکدام مدام نظرخواهی می‌کند. اتو می‌زند. می‌گوید این چادرنماز بیشتر بهم می‌آید یا آن یکی؟ درباره‌ی اردوی‌شان حرف می‌زند. می‌گوید دوران مدرسه‌شان هیچ‌وقت اردو نرفته است. دوستانش هم. فکر می‌کنم که چقدر غم‌انگیز است که حتی یکبار تجربه‌ی حمل سبد شش برابر هیکل خود را نداشته است. تجربه‌ی سفر با دوستانش را. تجربه‌ی شعر خواندن در اتوبوس را. تجربه‌ی برای خودش زندگی کردن را. بعد دست‌هایم را می‌زنم چانه‌ام و فکر می‌کنم باید فردا جای من و مامانم عوض شود. او بشود دختربچه‌ی هشت‌ساله که باید سبد وسایلش را بدهم دستش و برایش صدقه بیاندازم، کمی سفارشات تکراری را برایش یادآوری کنم، اول از رفتنش دلم شور بزند، برایش دست تکان بدهم و بعد بنشینم مادرانه از تفریح و کیف‌کردن مامان هشت‌ساله‌ام لذت ببرم.
  • ایزابلا ایزابلایی

نظرات  (۱۰)

خوشبحالشون:)
پاسخ:
آره :)
  • خانم کارمند
  • :) ان شاالله بهشون خوش بگذره! چه کیفی داره تجربه این اتفاقات مگه نه؟!
    پاسخ:
    امیدوارم .حتما باید هیجان‌انگیز باشه براشون :)
  • مهدی نیک بخت
  • با سلام خدمت شما دوست عزیز
    وب بسیار جالبی داری!!!
    برای تبادل لینک می توانید با ما همکاری کنید
    متشکرم
    اعلام امادگی در نظرات
    بازدید وب خود را افزایش دهید
    ما آماده ایم به محض اطلاع لینک می شوید
    ما را با نام
    فروش گردوی بوانات|سلامتی
    لینک فرمایید

    gerdo-bavanat.blog.ir

    سلام [گل]

    (مطلب قشنگی بود، در کل وبلاگت خواندنی و زیباست.)
    خوشحال میشم به کلبه گفتگوی ما (شگردها) هم سر بزنی پشیمون نمیشی، یک جمع صمیمی و خاص مختص ادب 

    دوستانی چون شماست.
    منتظر حضور گرمت هستیم همگی [قلب]
    راستی تا یادم نرفته
    می تونی لینک وبلاگت رو به لینکدونی شگردها هم اضافه کنی تا همه دوستان ببینن

    خدا نگهدار [گل] [گل]
    پاسخ:
    آه کاش نسل کامنت‌های شما منقرض می‌شد گل گل.
  • نیمه سیب سقراطی
  • جالبه که مامان من خیلی بیشتر از من سفرهای مجردی داشته !!! عکس هاش خیلی بامزه ست :))
    پاسخ:
    وای خیلی بامزه میشن وقتی وسیله جمع می کنن :))
  • مصطفی موسوی
  • چه جالب!
    من مادرم بچگی از دهاتشون (با داییم) خارچ شده بودند و چندین سال توی شهر خونه مجردی داشتن و درس می خوندن!
    پاسخ:
    چقد خوب. به نظرم باید مامانا هرچن وقت یه بار برن مرخصی.
    چ زیبا:):)
    پاینده باشید
    پاسخ:
    :) شاد باشیید
  • فاطـمـه (کــاغَــذهایِ خــطـ خــطی)
  • حتمن واسشون مادری کن...
    مامانا خی لی وقتا احتیاج ب استراحت دارن...
    پاسخ:
    اوهوم...خیلی نیاز دارن گاهی...
  • مارکر زرد :)
  • این کارو که کردید ، حتما ده جور خوراکی اضافی و وسایل اضافی و اینا بچپونید تو ساک که خوب سنگین شه ! انقدر که نصف خوراکیا بمونه . بعد هی نگران باشید وای نکنه مامانم سیر نشه ؟ بعد بهشون ده بار جای هر کدوم از خوراکی ها رو یاد آوری کنید . اینجوری حس اردو درک میشه !
    پاسخ:
    :D حیف که دیر گفتی، الان دیگه اردوشون نصفه شده... کامنت برتر :))
  • ریحان ِ . میم
  • این اردو رفتن مامان ها هم عجب حکایتی ست :)
    پاسخ:
    :)