گاوصندوق حرف‌هایم

مرزی بین واقعیت و خیال نمی‌بینم.
t.me/haaaarfogoft

زندگی عادی یک‌جوری است، یک‌جوری که نمی‌دانم بعد از این‌ همه‌وقت با درس‌هایم بودن، بدون درس‌هایم بودن چه شکلی است، خواب ظهر چه شکلی است، وبلاگ خواندن و نوشتن بدون دغدغه چه شکلی است ، کتاب غیردرسی خواندن چه شکلی است و خودم بدون هدف چه شکلی هستم؟
  • ایزابلا ایزابلایی

نظرات  (۵)

:)))))
پاسخ:
:) سلام
امیدوارم به اینجایی که من بدون درس رسیدم نرسی فقط!
روزهایی در پیش داری که حسرت میخور یکه کاش خودم رو میتونستم با درس و کتاب سرگرم میکردم....

پاسخ:
دیروز وقتی اینو مینوشتم همه چی عادی بود، کاش باز هم عادی میشد. همون حسرتهایی که میگی بدون دغدغه...
ای جانم. ایزابلا :*
به زودی دوباره هدفات میاد پیش روت. 
پاسخ:
چه خوب که هستی سپیده :*
دقیقا شرایط این شش ماه اخیر منو شرح دادی، انشالله رشته ای که دوست داری تو دانشگاه خوب قبول بشی رفیق:)
پاسخ:
ممنون :) تو هم موفق باشی فانوی عزیز :*
سلام جان دل :)
خوشحال شدم نظراتت رو باز دیدم و اینکه راحت شدی دیگه جز اون شکلکه چیزی تو دهنم نیومد خخخخ
ب هرحال از مهر بری دانشگاه باز همین هدفا جلو چشمت میاد دیگه :/
پاسخ:
:)) فدایت مهربون