گاوصندوق حرف‌هایم

مرزی بین واقعیت و خیال نمی‌بینم.
t.me/haaaarfogoft

گفت من ماهی نمی‌خرم به جایش نارنج توی تنگ می‌گذارم، فکر کردم به نارنج‌‌هایی که هرشب خواب ماهی بودن را می‌بینند و آنقدر و آنقدر که روزی چشم‌هایشان را باز می‌کنند و خود را درون تنگ‌ آبی می‌بینند که رویایش داشتن آنهاست و چشم‌هایی که نارنج می‌چینند و سفره ای که از عطر ماهی‌های نارنج‌اش مست می‌شوی.
  • ایزابلا ایزابلایی