شال قرمز را روی سرم انداختم و رژلب سرخ به لبهایم مالیدم و توی آینه به خودم نگاهی انداختم، گفتم شکل انار شدم؟ گفت لپاناری. خندیدم، گفت لبهات انار نیست، نگاهش کردم، گفت لپ اناری، لبهات سرزمین گل سرخه. شال قرمز را روی سرم جابه جا کردم، دقیقتر توی آینه خودم را نگاه کردم، گفتم من انار دوست دارم، انار میوهی عشقه. گفت انار خانم، گلهای سرخ را با توت فرنگی و گیلاسها به اشتباه انداختهای، همگی معنی خودشان را فراموش کردهاند. گفتم تو من را به اشتباه انداختهای همه شبیه تو شدهاند، شالم را نگاه کردم، کمتر قرمز بود، دستهای تو معنای سرخی و گرما بودند.