ابرها حتی توی اتاقم هم غلیدهاند، حتی زیر پتویم. چشمهایم را که میبندم که پشت پلکهایم ابر هست. چند تکه ابر صورتی. سبزک فریاد میزند خفه نشوی. اما ابرها که مخصوص خفه شدن نیستند. ابرها آفریده شدهاند تا شما را رویاسواری دهند. وقتی همه خواب میروند، توی اتاق سوار یک تکه ابرصورتی میشوم و اوج میگیرم، وقتی همه بیدار میشوند برای تکه ابرصورتی واقعی تلاش میکنم. ابرها همه جا غلیدهاند.
+یک مدت کامنتدونی بسته است درگیرم و وقت نمیشه جواب خوبیهاتونو بدم :) اما حرفاتونو تو قسمت تماس با من میشنوم. تو همین مدت یا چندماه وقت هم نمیشه زیاد بهتون سربزنم، اما یک روز با بادبادکهای صورتی مهمان همهی شما خواهم بود.
+یک مدت کامنتدونی بسته است درگیرم و وقت نمیشه جواب خوبیهاتونو بدم :) اما حرفاتونو تو قسمت تماس با من میشنوم. تو همین مدت یا چندماه وقت هم نمیشه زیاد بهتون سربزنم، اما یک روز با بادبادکهای صورتی مهمان همهی شما خواهم بود.