گاوصندوق حرف‌هایم

مرزی بین واقعیت و خیال نمی‌بینم.
t.me/haaaarfogoft

عطسه‌های متوالی و آبریزش بینی و سوزش چشم آپشن‌هایی از سرماخواری هستند که آدم را توی رخت‌خواب گیر می‌اندازند و آدم یک‌ریز دلش چیزهای جدید و خوب می‌خواهد اینکه یکی بیاید دستهایش را بگیرد و با خود به خواب ببرد، هی خلسه‌ی مریضی توانش را تمام می‌کند، اما بخواهد مثل یک مبارز جنگجو  بجنگد، مدام عطسه کند، اشک‌های یخ چشمانش را پاک کند و یاد تو بیافتد، وقت سرماخوردنت. وقت خش خش شدن صدایت، وقت بالا نیامدن سیب‌های خنده‌ات آنسوی خط‌ها. وقت سنگین شدن نفس‌هایت. وقت عاشقِ سرفه شدن‌های خودش. که سعی کند به گلویش فشاور بیاورد تا سرفه‌ای بیرون بدود و بعد بخواهد صدایش مثل تو سنگین و خش دار بشود، آرزو کند کاش سرما بخورد تا با هم آب بینی‌تان را فین کنید و با هم سرفه کنید، با هم صدایتان بالا نیاید و با هم بمیرید. انسان گونه‌ی نادری است، به هنگام آمدن هیجان به جانش حتی مرگ را هم سیراب می‌کند از خواستن، از بودن، از شدن.
  • ایزابلا ایزابلایی

نظرات  (۴)

ببین من هروقت کسی سرمامی خورد آن هم آخر تابستان یا اول پاییز ، با خودم فکر میکنم خوش بحال خودم که سرما نخورده ام.

بعد در همان ثانیه ویروس از طریق امواج وارد بدنم می شود و فردایش  روی تخت تزریقاتم.

پس الان من فقط برایت آرزوی بهبودی می کنم و می تونم بگم این مریضی شتریه که در خونه همه میخوابه:)
پاسخ:
بد کوفتیه این مریضی :(
مرسی
  • رفیعه رجعتی
  • ایشالا هرچ زودتر خوب شی:)
    پاسخ:
    مرسی ;)
  • مجید مویدی
  • حقیقتا روایت تازه ای از "بودن" و "شدن" بود.
    می دونم که فین کردن دماغ هم می تونه عاشقانه باشه. حتی اگه روی گلِ رز باشه
    پاسخ:
    خیلی چیزا میتونه اون چیزی نباشه که واقعا هست یعنی پپشت یه اتفاق عاشقانه تغییر کاربری بده به نظرم
    این روزها من هم بدجور درگیر سرماخوردگی شدم!
    چرا درمان نداره این مرض؟! :-(
    پاسخ:
     یکم زمان میخواد فقط