گاوصندوق حرف‌هایم

گاوصندوق حرف‌هایم

مرزی بین واقعیت و خیال نمی‌بینم.
t.me/haaaarfogoft

بایگانی
پربیننده ترین مطالب
پیوندها

کسی می‌دونه چرا؟


درحالی که غرق خوابم توی خواب احساس می‌کنم هردفعه تمام دهانم طوری به هم چسبیده که قادر به تکان دادنش نیستم و همینطور زبانم به سقف دهانم گیر کرده و  دندان‌هایم. نمی‌توانم با کسی حرف بزنم و کمک بخواهم بعد با تلاش‌های زیاد تمام شب تکه‌هایی شبیه دستمال کاغذی را آنقدر از توی دهان و زبان و گلو و حلقم بیرون می‌کشم که کم کم قادر به تنفس و تکان دادن دهانم می‌شوم. مشقت زیادی است. بخصوص که چندوقت است همیشه تکرار می‌شود. کسی تجربه‌ای مشابه دارد؟ یا می‌داند علتش چیست؟ احساس می‌کنم خشکی دهانم  توی خواب باعثش می‌شه اما چرا بیدار نمیشم و تمام شب توی خواب زجر می‌کشم؟
  • ایزابلا ایزابلایی

نظرات  (۷)

  • ۰۵ شهریور ۹۵ ، ۱۵:۳۹
  • ـــــ ققنوس ـــــ
    • روانشناس خوب پیدا کردی منو هم خبر کن
  • ۰۵ شهریور ۹۵ ، ۱۵:۵۴
  • .: جیرجیرک :.
    • تا جایی که خودم می دانم دلیلش برای من عصبی و روحی بود. چند سال پیش که اضطراب و فشار روحی کنکور امانم را بریده بود یک سال تمام با درد فکِ قفل شده و صدای دندان هایم که در خواب از شدت فشار نزدیک بود خرد شوند بیدار می شدم. کابوس وحشتناکی بود. شنیده بودم که یک وسیله ی دندان گیر یا نمی دانم چه ی پلاستیکی را دکتر برای کسی تجویز کرده تا موقع خواب میان دندان هایش بگذارد!
    پاسخ:
    استرس که با زندگی هممون عجین شده منم امسال کم استرس نداشتم. من دندونام تو هم قفل نمیشه همه دهانم میچسبه به هم گلو و حلقمو و هرچی که هس، انگار تا اون تکه‌های سفید رو در نیارم نفسم خوب نمیشه تو خواب.
  • ۰۵ شهریور ۹۵ ، ۱۷:۴۱
  • آذری قیز
    • من هم چند بار اینطوری شدم
    یک بارش دلیلش ترس بود
    توی خواب و بیداری حس کردم یه نفر از پشت بغلم کرده در حالی که سعی داشتم خواهرم رو بیدار کنم نمیتونستم حرف بزنم و فریاد بکشم نمیدونم خواب بودم یا بیدار ولی حس خیلی ترسناکی بود هر چی میخواستم داد بزنم نمیشد
    به نظرم استرس میتونه باعثش بشه و فشارهای روانی در طول روز سعی کن ارامش بدی به خودت قبل خواب تا اروم بخوابی
    پاسخ:
    به جنبه‌های روانیش کمتر فکر کردم. حدس می‌زدم باید جنبه‌های فیزیکی و جسمانی داشته باشه. ولی فک کنم استرس هم بی تاثیر نباشه روش.
  • ۰۵ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۳۵
  • سُر. واو. شین
    • خیلی از مردم هرکدوم به یه شکلی اینو تجربه میکنن. بعضیا کمتر بعضیا بیشتر. من خودم خیلی وقتا یه حالتی میشم که دست و پامو نمیتونم تکون بدم و با کلی تلاش میتونم. 

    فک نکنم چیز خاصی باشه. همون بختک مختک و ایناس.
    پاسخ:
    اوهوم اون حالت بختک رو می‌دونم چجوریه. تقریبا بیشتر آدما تجربه‌اش کردن. این فک نکنم بختک باشه. یا اگه بختک دهان داشته باشیم فک کنم بختک دهانه:)
  • ۰۵ شهریور ۹۵ ، ۲۱:۴۶
  • .: جیرجیرک :.
    • خواب ها اغلب پیام آور روح اند. و کابوس ها مثل آلارم های هشداری که در پسِ نوع و روایتشان می خواهند پیامی را به ما مخابره کنند تا بیشتر هواسمان به احوالمان باشد. یک جایی از زندگی را گیر افتاده ایم و باید ریشه اش را یافت. 

    اینکه نمی شود کمک خواست یا نفس کشید و داد زد، به نظرم می تواند به خودخوری های روزمره بازگردد. اعتراضی که سرکوبش کرده ای یا آن دست مال های سفید؛ مقدمه و پیش درآمد یک واقعه می تواند باشد که تا کنار نروند به مقصود نخواهی رسید. 
    پاسخ:
    چقد دوس دارم تعبیرت‌رو از خوابم. حتما باید یه دلایلی مثل اینا داشته باشه. تنش اذیتم میکنه. بیشتر میرم دنبالش ببینم نتیجه‌اش چی میشه. باید مواظب روح و جسم بود. ممنونم.
  • ۰۵ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۱۰
  • El la
    • من اینجوری نشدم تالا ولی تاااا دلت بخواد خودمو مححکم میکوبونم به دیوار :/ بعد از دردش بیدار میشم و گاهی دیگه خوابم نمیبره :|

    یه مدتی تختم رو کشیدم وسط اتاق، بعد تو خواب خودمو پرت میکردم زمین :| کلا ملوم نیس چه مرگم میشه :///
    پاسخ:
    سلام :) خب بعضی‌ها توی خواب زیاد وول میخورن مشکلی نیس که. منم بچه بودم زیاد از رو تخت می‌افتادم :)
  • ۰۶ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۰۳
  • یک آشنا
    • نمیدانیم واقعا 
    چقدر دهشتناک است :/
    اگر دلیل آن را پیدا کردی ، لطفا منتشر که ما نیز اگاه گردیم 
    پاسخ:
    حتما اگه فهمیدم دلیلش چیه اینجا مینویسمش.
    ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم