گاوصندوق حرف‌هایم

مرزی بین واقعیت و خیال نمی‌بینم.
t.me/haaaarfogoft

من نباید پای تو را به این دنیا باز می‌کردم درنا، نباید آنقدر شب‌ها در گوشت پچ‌پچ می‌کردم تا خودم تنها نباشم، دنیای کثیفی است درنا. توی قاب بمان، توی قاب بمان تا وحشی شدن آدم‌ها را نبینی،  چندیست فوبیا گرفته‌ام درنا، وحشت اینکه تو از تابلوی نقاشی بیرون بیایی و آدم‌ها تکه پاره‌ات کنند، وحشت اینکه کسی در روز روشن جلوی تمام آدم‌های شهر موقعی که فکر می‌کنیم امنیت همه‌جا را گرفته‌است خفتمان کنند و کسی کاری برای نجاتمان نکند و خودمان آدم‌های ضعیف و کم قدرت به جرم پاگذاشتن به این دنیا محکوم باشیم و مقصر و من بیشتر محکوم به آوردنت. خوب کاری کردی که من هنوز مادرت نشده‌ام، نیا، هیچوقت نیا، بیا قول بدهیم هیچوقت پایت بیشتر از یک قاب عکس و خیال به دنیا باز نشود، بیا قول بدهیم یک‌وقت دیگر، یک دنیای دیگر، یک‌جور دیگر من مامانت شوم و تو موطلایی زیبای من.
  • ایزابلا ایزابلایی