من شکل دختری هستم که تمام دردهایم توی دندان شماره چهار سمت چپم جمع شده و آنقدر ورم کرده است که میخواهد بترکد و تمام دنیا را در خود غرق کند، آنقدر که شبیه تو شدهام وقتی لقمههای بزرگ کباب و گوجههای له کبابی را یکور لپت میچپاندی و تکان نمیدادی و من سعی میکردم لپت را بترکانم ولی لپت ترکانده نمیشد. راستی هنوز هم لقمههای بزرگ کباب با گوجههای آب افتاده توی لپهایت میچپانی و یاد من میافتی؟ کاش هیچوقت کسی هوس نکند لپت را بترکاند، کاش هیچوقت ورم دندانم خوب نشود، کاش هیچ بچهی سه سال و نیمهای توی خانوادهمان نخواهد از لپ ورم کردهی خاله "آیزا" آدامس خرسی بترکاند و مرا یاد خودم بیاندازد.