من نقاش آماتوری هستم. بومم را از چوبپنبهی یخچال و فریزر تازه خریداری شده داییام تامین میکنم و رنگهایم عاریهای از افراد متعدد هستند. البته به تازگی نقاش شدهام. یک روز تصمیم گرفتم نقاش بشوم و چیزهایی که دوست دارم را نقاشی کنم. درناها ذهنم را تصرف کردند و تصمیم گرفتم چند درنا نقاشی کنم. اما نمیدانستم درناها چه شکلی هستند؟
عجیب است که یک آدم بیست و چهارساله ویژگی درناها را نداند و نداند درناها چه شکلی هستند، ولی رقص درناها را دوست داشته باشد، تا پیچ و تاب افکار فلسفیام را باز کردم خودم را دیدم که عکس دخترپنج سالهام درنا را کشیدهام که دارد به من لبخند میزند و من همچنان رقص درناها را دوست داشتم، با اینکه هرگز درنایی در تمام عمرم ندیده بودم و عاشق دخترم بودم با اینکه هیچگاه دختری نداشتهام، همانطور که نقاش خوبی نبودم، میتوانستم یک نقاش خیلی خوب باشم که میتواند حتی چیزهایی که ندیده است را خلق کند.
کارخانه یخچال و فریزر سازی که بعدش با کارخانه چوبپنبه سازی قرارداد میبندد و کارخانه چوبپنبه سازی که بعد با کارخانه کارتن یخچالفریزر سازی قرارداد میبندد و بعد آنها به مغازه میآیند و داییام آنها را میخرد و من چوبپنبههایش را صاحب میشوم، هیچگاه فکر نمیکردند که دختری شبها چوبپنبهها را همرنگ رویاها میکند و به دیوار میآویزد، من نقاش آماتوری هستم که با فکر درناها به خواب میروم و با لبخند "درنا" بیدار میشوم.
عجیب است که یک آدم بیست و چهارساله ویژگی درناها را نداند و نداند درناها چه شکلی هستند، ولی رقص درناها را دوست داشته باشد، تا پیچ و تاب افکار فلسفیام را باز کردم خودم را دیدم که عکس دخترپنج سالهام درنا را کشیدهام که دارد به من لبخند میزند و من همچنان رقص درناها را دوست داشتم، با اینکه هرگز درنایی در تمام عمرم ندیده بودم و عاشق دخترم بودم با اینکه هیچگاه دختری نداشتهام، همانطور که نقاش خوبی نبودم، میتوانستم یک نقاش خیلی خوب باشم که میتواند حتی چیزهایی که ندیده است را خلق کند.
کارخانه یخچال و فریزر سازی که بعدش با کارخانه چوبپنبه سازی قرارداد میبندد و کارخانه چوبپنبه سازی که بعد با کارخانه کارتن یخچالفریزر سازی قرارداد میبندد و بعد آنها به مغازه میآیند و داییام آنها را میخرد و من چوبپنبههایش را صاحب میشوم، هیچگاه فکر نمیکردند که دختری شبها چوبپنبهها را همرنگ رویاها میکند و به دیوار میآویزد، من نقاش آماتوری هستم که با فکر درناها به خواب میروم و با لبخند "درنا" بیدار میشوم.