گاوصندوق حرف‌هایم

مرزی بین واقعیت و خیال نمی‌بینم.
t.me/haaaarfogoft

اون پسره که کاپشن کلاه‌دارسفید راه‌راه پوشیده بود رو مسخره کردم. چون اون‌جا گرم بود. من گرمم بود و قاعدتا همه گرمشون بود. چون به نظر من کاپشن پوشیدن تو این فصل سال مضحک بود. بعد که هی چشمم بهش خورد بازم قضاوتش کردم. افکارم رو با یک آدم دیگه هم شریک شدم. اون پسره که پاچه شلوارش چین داشت هم پیش خودم مسخره‌اش کردم. بعد وجدانم شلاقم زد. شاید اون پسره که کاپشن پوشیده بود، لباس مناسبی نداشت، یا مریض بود، یا حتی صرفا دلش می‌خواست، من با کفشاش راه نرفتم ولی راه رفتنش رو قضاوت کردم، مسخره کردم و خودم رو بامزه جلوه دادم، اون لحظه‌ای که داشتم مسخره می‌کردم هم می‌دونستم که دارم مسخره می‌کنم، می‌دونستم دارم قضاوت می‌کنم، می‌دونستم من جای اون نیستم ولی خب می‌دونی، سخته، سخته گاهی شبیه اون خود ایده‌آلت رفتار کردن، سخت‌ترش زمانیه که می‌فهمی. زمانی که می‌فهمی باید مبارزه کنی.
امشب تو  ماه محرم جایی بودم که قرار بود گناه توش نباشه، آدما جمع شده بودن دور هم تا یه چیزایی رو یاد خودشون بیارن و یه چیزایی رو زنده نگه دارن، من چندکلمه حرف زدم، بخوای بشماری کم کم هفتاد هشتادتا گناه شد.
  • ایزابلا ایزابلایی

نظرات  (۵)

  • پریسا ایرانی
  • میشه لبخند زد وقتی هنوز هم وجدان هایی هستند که بیدارند بانو !! چیز کمی نیست :) 

    خوشحال میشم ب من سر بزنید ! 
    پاسخ:
    وقتی بیدار باشن ولی کار نکنن فایده نداره که.
  • فاطیما کیان
  • ما آدم ها تلاش میکنیم خود ایده آلمون باشیم که گاهی میشه گاهیم ضعف میکنیم افسارش رو از دست میدیم ...
    پاسخ:
    گاهی دست میکشیم از اونچه میخواهیم باشیم، بعد دوباره تلاش. نکته اینجاست که برای کوچکترین چیز باید هی سعی کنیم...
  • دختری از دیار فرزانگان
  • منم خیلی وقتا نمیتونم خود ایده آلم باشم... خب سخته واقعن!

    پاسخ:
    سخته خیلی، خودسازی می‌خواد هی.
  • مادموازل ساراh
  • سخته خود ایده آل بودن....
    ولی همین که یه خود ایده عالی داری و به بودن مثلش فکر میکنی بازم یه قدم از خیلی هایی خود ایده آل پندار جلوتری
    پاسخ:
    کاش ایده آل بتونه واقعیت بشه.
  • زهرا دلآرام
  • قشنگ  بود
    پاسخ:
    تشکر