عجیبتر اینکه اسمت را نمیتوانی تغییر دهی. حتی بعد از اینکه دیگر کسی که قبلا تکتک حروف اسمت را یکجور خاصی میکشید برود، یا عزیزترینتان دیگر در دنیا نباشد تا صدایتان بزند، آدمهایی از تو رفته باشند که اسمت را مخفف میکردند یا یک جان و عزیزم به آخر اسمت اضافه میکردند.
برای کسانی که بارها معنی اسمت را توضیح دادهای و دیگر نیستند که هرروز بگویند چه اسم قشنگی و هی صدایت بزنند.
با اینکه روزی اسمتان با پسوند "ام" برای کسی خاص بوده وشما را طوری صدا زده که الفبا را به خود مدیون کرده. با
اینکه هنوز اسمتان در حنجرهای مانده یا آوای صدایی در اسمتان مانده،
نمیشود دیگر شما آن اسم را نداشته باشید. بااینکه اسمت را کنار اسم کسی که دوستش داشتهای، نوشتهای. بارها آهنگ اسمت را با اسمش تطبیق دادهای و گره زدهای، بااینکه از هم رفتهاید،اما با اینحال باز هم دوام میآوری. حتی بعد از این فکر کردهای واقعا دیگر اسمت به چکار میآید؟ نمیشود برداشت اسم را دور انداخت، حتی اگر یک عشق قدیمی بعد از مدتها شما را در یک گوشه پیدا کند و ناخودآگاه صدایتان بزند. با این وجود کاش بشود گفت که من دیگر ایزابلا نیستم. شاید چاره همین باشد. هر آدم با هزاران اسم. با هزاران صدا. شاید چاره نماندن آدمها در درونمان تعویض اسممان باشد. هربار جدیدتر. نوتر.بهتر. هربار با یک اسم خاصتر.